فاطمه جان اون کامنتم تبریک سال نو بود؟ خیلی فکر کردم و یادم نیومد چی نوشتم.
سال نو مبارک ای علیرضا و فاطمه ی عزیزم امید که امسال و سال های پیش رو برای شما پر برکت و بی نظیر باشه
نه الهام جانم...مال گذشته دور بود که من نتونسته بودم تایید کنم.
ممنونم از تبریک سال نوت...فک کنم اولین ساله که اینجا حال و هوای سال نو نگرفت
سال نوی هردوتون مبارک الهام و علیرضای عزیز...امیدوارم همون اندازه که به روزای من تو سال گذشته با کامنتاتون نور بخشیدین...روزای پیش روتون پر بشه از نور و رنگ و شادی...
فاطمه جان اون کامنتم تبریک سال نو بود؟
خیلی فکر کردم و یادم نیومد چی نوشتم.
سال نو مبارک ای علیرضا و فاطمه ی عزیزم
امید که امسال و سال های پیش رو برای شما پر برکت و بی نظیر باشه
نه الهام جانم...مال گذشته دور بود که من نتونسته بودم تایید کنم.
ممنونم از تبریک سال نوت...فک کنم اولین ساله که اینجا حال و هوای سال نو نگرفت
سال نوی هردوتون مبارک الهام و علیرضای عزیز...امیدوارم همون اندازه که به روزای من تو سال گذشته با کامنتاتون نور بخشیدین...روزای پیش روتون پر بشه از نور و رنگ و شادی...
علیرضا و الهام...من ساکتم، خیلی ساکتم، شماها اگه نیاز دارین حرف بزنین، من در سکوت میخونم پیاماتون رو
الهام دستم خورد کامنتت پاک شد:(میخواستم تایید کنم، پاک کردم...
خوردیم زخمها که نه خون آمد و نه آه
وَه این چه نیش بود که تا استخوان برفت
سعدی