چند شبی هست که ورد زبانم شده...

بگذر

شاید عطری جا بماند

یا نسیمی آرام از پی ات برگ ها را جابجا کند

و یا نقشی بر آب افتد

برای ماندن نه...که برای گذشتن

تنها بگذر


مهر92

نظرات 2 + ارسال نظر
علیرضا شنبه 30 تیر 1397 ساعت 12:59 http://sowdaa.blogsky.com/

همه قبیله من عالمان دین بودند
مرا معلم عشق تو شاعری آموخت

+خیلی خوب می نویسید... همین...

خیلی خیلی ممنونم از لطفتون

علیرضا شنبه 30 تیر 1397 ساعت 03:59 http://sowdaa.blogsky.com

چنین که در دل من داغ زلف سرکش توست
بنفشه زار شود تربتم چو در گذرم

همیشه چیزی از معشوق در وجود عاشق جا میمونه...
و حتی مرگ جسم هم ناتوان تر از اونیه که بتونه باعث زوالش بشه...

آقا چقدر حس خوب میگیرم از شعرای شما...میگم شعرای شما چون بی شک کسی که ازین اشعار میگه کم از حس شاعر رو تجربه نکرده....

قبلا خوب مینوشتم، مثلا مهر نود و دو... این روزا همه ی اون احساساتی که باعث خوب نوشتن بودن مچاله و چروک شدن، چیزی ازشون نمونده...اما به هر روی ممنونم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.