پ.ن:
بعضی از دلتنگی ها نمیگذره البته، حتی اگه ببینیش، حتی اگه تو دلش باشی بازم دلت تنگه براش.بسم حکایت دل هست با نسیم سحرولی به بخت من امشب سحر نمیآیدحافظ
شاید تو این قضیه هم با خودم بی رحمم، ولی باید بگذره، یا حداقل باید در ظاهر بگذره.ممنونم برای شعر ها و شاعرها
نمیدونم چرا احساس کردم دلتون حسابی تنگه براش.
چند بار صفحه رو باز کرده باشم، این کامنتو بخونم، بعد دوباره ببندمشدلتنگی هم جز جدانشدنیه زندگیه، اینم میگذره، مثل بقیش که گذشت... اما حس عجیبی بود که فهمیدینیش
فقیر و خسته به درگاهت آمدم، رحمیکه جز ولای توام نیست هیچ دست آویزحافظ
این شعرو همیشه توی حرم امام رضا دیدم...ممنونم
به هر حال اسمشون هرچی که هست زنده باشن و استوار.حافظ ار جان طلبد غمزه مستانه یارخانه از غیر بپرداز و بهل تا ببرد
آمین...
در خامشی است تابش خورشید بی حجابخاموش کاین حجاب ز گفتار می رسدپ.ن.گوشه سمت راست، مارتینی؟
نه...شاید یه اسکیس از مارتینی گذاشتم یه روز، اما ایشون مارتینی نیستن
بعضی از دلتنگی ها نمیگذره البته، حتی اگه ببینیش، حتی اگه تو دلش باشی بازم دلت تنگه براش.
بسم حکایت دل هست با نسیم سحر
ولی به بخت من امشب سحر نمیآید
حافظ
شاید تو این قضیه هم با خودم بی رحمم، ولی باید بگذره، یا حداقل باید در ظاهر بگذره.
ممنونم برای شعر ها و شاعرها
نمیدونم چرا احساس کردم دلتون حسابی تنگه براش.
چند بار صفحه رو باز کرده باشم، این کامنتو بخونم، بعد دوباره ببندمش
دلتنگی هم جز جدانشدنیه زندگیه، اینم میگذره، مثل بقیش که گذشت... اما حس عجیبی بود که فهمیدینیش
فقیر و خسته به درگاهت آمدم، رحمی
که جز ولای توام نیست هیچ دست آویز
حافظ
این شعرو همیشه توی حرم امام رضا دیدم...ممنونم
به هر حال اسمشون هرچی که هست زنده باشن و استوار.
حافظ ار جان طلبد غمزه مستانه یار
خانه از غیر بپرداز و بهل تا ببرد
در خامشی است تابش خورشید بی حجاب
خاموش کاین حجاب ز گفتار می رسد
پ.ن.
گوشه سمت راست، مارتینی؟
نه...شاید یه اسکیس از مارتینی گذاشتم یه روز، اما ایشون مارتینی نیستن