من که از سنگه دلم....

توی پیج یکی از همین بچه های خارج نشین که همیشه شخصیتش برام مرموز و عجیب بوده، صدای مرشد ایرج رو تصویر کربلا  رو میبینم و میشنوم، به مناسبت تبریک تولد، پست گذاشته و من برا اولین بار صدای مرشد ایرج رو میشنوم و چه خوب این صدا و سوز  روی متن زندگی یه دختر توی آلمان  میشینه....


چرا اینطوری باید بفهمم؟ چرا اون متوجه نشد که من از لابلای نشونه هاش میفهمم کی این زجرو بهش داده ...دنیام زیر و رو شد...


پ.ن: سخت میشه دنیات...بیش از توان سخت میشه...و چه خوب پناهم میدن...

نظرات 2 + ارسال نظر
در بازوان شنبه 30 اسفند 1399 ساعت 14:43

سلام فاطمه جانم سال نو مبارک
همیشه دلخوش و سلامت باشی

سلام الهام عزیزم...ممنونم دختر نادیده اما بی شک زیبا

دونده پنج‌شنبه 28 اسفند 1399 ساعت 20:35

سلام
ما آدمها خیلی چیزها رو بیخودی پیچیده میکنیم. مثلا احساسات مون رو بروز نمیدیم. و این گاهی چقدر خطا و سو برداشت ها رو ایجاد میکنه

پ.ن:
اکثر اینایی که خارج نشین هستند، اگر اهل دل باشن، دلشون واسه امام رضا علیه السلام و حرم تنگ میشه. شما رو نمیدونم. ولی حدس میزنم جزوشون باشین. اگر بخواین، با کمال میل سلام تون رو به آقا میرسونم.
اینو بذارین به حساب هدیه ای از یه دوست نادیده به قول شما!

اهل دل...اهل دل بودن از آدمی به آدم دیگه ای تعبیر و نفسیر متفاوتی داره...اما ممنون...حتما خوشحال میشم اگه سلامم رو بهشون برسونین و بگین که دلتنگشونم...ممنونم دوست نادیده

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.