دیروز متولد شدم...کادوی تولدی که از منچستر رسید به دستم...و کادوی تولدی که میم ریخت به حساب آمازونم تا باهاش جورابای رنگی بخرم...دقت کرده بود که یه بار گفتم به جورابای رنگی علاقه دارم...و پیام های تبریک از ایران...
چقدر شلوغه این روزهام...
پ.ن: این دخترک سی و دو ساله رو با فکرهای کودکانش ببخش...
خواهش می کنم.
ولی جزء غزلهای ضعیف حافظ بود به نظرم.
خوشم نیومد.
مهم نیته...
سلام فاطمه جان

این تولد همون واقعیه هست؟
مبارک باشه و همیشه سبز و دلخوش باشی ای دختری با جوراب های رنگی پنگی
سلام الهام جان...این همون واقعیه بود...

ممنونم الهام عزیزم....جورابام خیلی مورد استقبال واقع شد از سر اتفاق
مبارک باشه.
منم یادم مونده که فال حافظ دوست دارید.
پس به جای جورابای رنگی:
به تیغم گر کشد دستش نگیرم
وگر تیرم زند منت پذیرم
کمان ابرویت را گو بزن تیر
که پیش دست و بازویت بمیرم
غم گیتی گر از پایم درآرد
بجز ساغر که باشد دستگیرم
برآی ای آفتاب صبح امید
که در دست شب هجران اسیرم
به فریادم رس ای پیر خرابات
به یک جرعه جوانم کن که پیرم
به گیسوی تو خوردم دوش سوگند
که من از پای تو سر بر نگیرم
بسوز این خرقه تقوا تو حافظ
که گر آتش شوم در وی نگیرم
هر چه از دوست رسد نیکوست...به ویژه فال حافظ...