Where is your big smile...

اومده خونم...حس میکنم حقش نیست که شاهد اخم و تخم و پکر بودنم باشه همش، دیگه بسشه....خلاصه به این نتیجه میرسم که باید عکسامو نشونش بدم...عکس اون روزا که موهام بلند بود و توی اون یکی کشور بود، عکسمو قبل اینکه تو این یکی کشور با هم دوست بشیم...فولدر عکسایی که با دوربین لپ تاپ گرفتم باز میکنم....همه ی عکسای مو بلندم که تو موقعیتای مختلف گرفتم نشونش میدم....حواسم به صورتش نیست و با کلی آب و تاب از موهای بلندم تعریف میکنم و خب از روی بعضی عکسا هم سریع میگذرم چون در حال گریه کردن گرفتمشون....بعد از کلی عکس نشون دادن، نگاهم میوفته به صورتش، مات و مبهوت نگام میکنه، میگم چیه؟ میگه پس اون لبخند بزرگت کجاست؟  تو توی همه عکسای این مدت یه لبخند بزرگ داشتی، عکستو که به هر کی نشون دادم گفت بهم این دختر چه لبخند بزرگی داره، پس چرا تو اون عکسا خبری از لبخند بزرگت نیست؟....ساکت میشم...و از حقیقتی که متوجهش نبودم این همه سال، یخ می زنم....


پ.ن: لبخندهای بزرگ حقیقی...

مثل بقیش که یادم رفت...

خسته ام آبیگرام...خیلی خیلی خیلی ...


پ.ن:  یادم میره اینو هم...نه؟