ساعت پنج صبح

سی وسه ساله شدم....کنار خرابه های روم...وقتی کلزئوم در آغوش گرفته بودم...وقتی تکیه داده بودم به ابلیسک وسط میدان، وقتی به غروب از  گنبد جامع فلورانس نگاه می کردم...


پ.ن: نه دوریم و نه نزدیک...اما هستیم...میان رفت و برگشت پرتکرار....شما هنوز هم...و تا همیشه....تنها دارایی من هستین

نظرات 2 + ارسال نظر
در بازوان جمعه 10 تیر 1401 ساعت 17:10

فاطمه جانم تولدت مبارک امیدوارم عدد تازه نور باشه و روشنی و هرچی خوبیه

ممنونم الهام جانم

علیرضا سه‌شنبه 31 خرداد 1401 ساعت 00:48

سی و سه سالگیت مبارک!
بهترین ها برای تو، بهترین!

هر کس که دید روی تو بوسید چشم من
کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد
حافظ

ممنونم یار غار

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.