تصمیم گرفتم بیشتر از روزمرگی عشق بنویسم...بیشتر درهای وجودم رو باز کنم،...بیشتر بنویسم که چقدر احساساتیم و چقدر احساسات نگفته، نخ نما نشده و آبی دارم...
گفت: نه تعهد میدم و نه تعهد می خوام... کاش میشد غم توی چشم هام رو وقت شنیدن این جمله واسش پست میکردم .
پ.ن: صبری جمیل... عطا کن.
بیا ای عشق کاندر تن چو جانی
به اقبالت ز حبس تن برستم
+صبر کن، الصبر مفتاح الفرج!
امان از مولانا...صبر سخت اما
پ.ن؛آمین.خداوند صابرین را دوست دارد
سلام بر شما فاطمه بانو
سلام، صابرین بیشتر...