راهیست راه عشق...

یکی از چیزایی که نبودش رو به شدت حس مییکنم، کتاب فال حافظمه، وقتی میخواستم بیام، به خاطر سنگینی چمدونام با کلی حسرت جا گذاشتمش...شاید برای همینه که تو این دو ماه و ده روز، یه بارم فال حافظ نگرفتم، ولی امشب رفتم سراغ حافظ... فال بیتوته! چشمامو بستم و گفتم فقط حالم خوب بشه با تفالم...


دو روزه فقط می خوابم، همه چیز دست به دست هم داده که شدت بگیره حال ناخوشم، فقط وقتی یه نفر زنگ میزنه با تلاش می خندم که متوجه نشه چی داره میگذره درونم...


عجیب شدم، حتی دیگه فیلم و سریال هم نمیبینم...فقط خواب...باید بگذرم ازین حال، اگه تلاش نکنم برای بهبودم، میدونم میتونه خیلی بدتر بشه اوضاع...شاید نوشتن کمکم کنه


ببخش آبیگرام...انگار حال خاکستریم همیشه سهم تو میشه...حتی الان...


حواسم به نذر چهل روزم هست ها...


پ.ن: محفوظ بین من و شما...

نظرات 1 + ارسال نظر
علیرضا سه‌شنبه 26 فروردین 1399 ساعت 23:43

فال باید با کتاب باشه.
چشمارو ببندی و انگشتارو لای صفحه های کتاب بچرخونی و یکی رو انتخاب کنی.
بعدم همچین غزل بی نظیری بیاد:

سرو چمان من چرا میل چمن نمی‌کند
همدم گل نمی‌شود یاد سمن نمی‌کند

دی گله‌ای ز طره‌اش کردم و از سر فسوس
گفت که این سیاه کج گوش به من نمی‌کند

تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زان سفر دراز خود عزم وطن نمی‌کند

پیش کمان ابرویش لابه همی‌کنم ولی
گوش کشیده است از آن گوش به من نمی‌کند

با همه عطف دامنت آیدم از صبا عجب
کز گذر تو خاک را مشک ختن نمی‌کند

چون ز نسیم می‌شود زلف بنفشه پرشکن
وه که دلم چه یاد از آن عهدشکن نمی‌کند

دل به امید روی او همدم جان نمی‌شود
جان به هوای کوی او خدمت تن نمی‌کند

ساقی سیم ساق من گر همه درد می‌دهد
کیست که تن چو جام می جمله دهن نمی‌کند

دستخوش جفا مکن آب رخم که فیض ابر
بی مدد سرشک من در عدن نمی‌کند

کشته غمزه تو شد حافظ ناشنیده پند
تیغ سزاست هر که را درد سخن نمی‌کند


+منم حواسم هست که 25 روزش مونده.


ممنونم...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.