حرف هایی هست که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند...

پ.ن:

نظرات 5 + ارسال نظر
علیرضا دوشنبه 2 تیر 1399 ساعت 10:36

بعضی از دلتنگی ها نمیگذره البته، حتی اگه ببینیش، حتی اگه تو دلش باشی بازم دلت تنگه براش.

بسم حکایت دل هست با نسیم سحر
ولی به بخت من امشب سحر نمی‌آید
حافظ

شاید تو این قضیه هم با خودم بی رحمم، ولی باید بگذره، یا حداقل باید در ظاهر بگذره.
ممنونم برای شعر ها و شاعرها

علیرضا یکشنبه 1 تیر 1399 ساعت 23:36

نمیدونم چرا احساس کردم دلتون حسابی تنگه براش.

چند بار صفحه رو باز کرده باشم، این کامنتو بخونم، بعد دوباره ببندمش
دلتنگی هم جز جدانشدنیه زندگیه، اینم میگذره، مثل بقیش که گذشت... اما حس عجیبی بود که فهمیدینیش

علیرضا یکشنبه 1 تیر 1399 ساعت 08:34

فقیر و خسته به درگاهت آمدم، رحمی
که جز ولای توام نیست هیچ دست آویز
حافظ

این شعرو همیشه توی حرم امام رضا دیدم...ممنونم

علیرضا جمعه 23 خرداد 1399 ساعت 22:52

به هر حال اسمشون هرچی که هست زنده باشن و استوار.

حافظ ار جان طلبد غمزه مستانه یار
خانه از غیر بپرداز و بهل تا ببرد

آمین...

علیرضا جمعه 23 خرداد 1399 ساعت 05:01

در خامشی است تابش خورشید بی حجاب
خاموش کاین حجاب ز گفتار می رسد

پ.ن.
گوشه سمت راست، مارتینی؟

نه...شاید یه اسکیس از مارتینی گذاشتم یه روز، اما ایشون مارتینی نیستن

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.