برگشتن...

گفت نمیتونی بگذری ازش...گفتم میدونم، میدونم، میدونم


برگشتم، یه ماه و نیم ایران بودم و چه ها که نشد، دست آخر وقتی همه کرونا گرفتن برگشتم! عجیب بود و غم انگیز که همه کرونا گرفتن به غیر از من...راست میگفتن که کرونا و پندمیک برای آدم هایی که عزیزی رو از دست دادن، هیچوقت تموم نمیشه...



پ.ن: چه قشنگین شما

نظرات 2 + ارسال نظر
در بازوان شنبه 10 مهر 1400 ساعت 00:31

سلام فاطمه جان. خوبی؟
بقیه بهترن؟

سلام الهام جان...شکر...خوبن، خوبن، ممنونم ازت

علیرضا پنج‌شنبه 8 مهر 1400 ساعت 01:17

نکنه برای شما هم هیچوقت تموم نشه. ها؟

هر که هوا گرفت و رفت از پی آرزوی دل
گوش مدار سعدیا بر خبر سلامتش

ممکنه...هر چیزی ممکنه...

برای شعر

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.