جمعه که تحویل موقته...

یکی از قشنگی های تو میدونی چیه؟ که یادم میاری بخشی از مشکلاتی که تا امروز داشتم رو ...باورم نمیشه آبیگرام من همون آدم دو سال قبل باشم....دو فوریه میشه دو سال که مهاجرت کردم و چقدر فراز و نشیب داشت این دو سال و چقدر تنهایی همه رو به دوش کشیدم...خیلی چیزا رو حتی تو هم نمیدونی...خانواده و نزدیک ترین دوستام که هیچ...اما خوبه که دارمت...


گاهی نمیتونم به گامنت ها جواب بدم، ببخش علیرضا، باید سر فرصت بخونمشون و دوست ندام جواب سرسری بدم تو این روزای شلوغ...


پ.ن: ممنونم که ناامید نشدی ازم هیچوقت...

نظرات 2 + ارسال نظر
در بازوان جمعه 17 دی 1400 ساعت 03:54

سلام
فاطمه جان امیدوارم این مسیر هرچند که سخته ولی پر از نور باشه همیشه.

یه دوستی داشتم چند سال پیشا که می گفت وبلاگ نمی نویسم چون آرشیو داره.
اگه الان یادآوری رو یه قشنگی دونستی یعنی مسیر با وجود همه ی نگفته ها خوب بوده:)

ممنونم الهام عزیز...

علیرضا جمعه 17 دی 1400 ساعت 02:21

می‌خواست گل که دم زند از رنگ و بوی دوست
از غیرت صبا نفسش در دهان گرفت
حافظ

هیچ اشکالی نداره و عذرخواهی هم لازم نیست.

ممنون که این اندازه آدم بادرکی هستی...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.